بررسى سير نزولى تحدى در آيات قرآن

پدیدآورکاظم قاضی‌زاده

نشریهپژوهش‌های قرآنی

تاریخ انتشار1388/01/26

منبع مقاله

کلمات کلیدیذوي‌القربي

share 1748 بازدید
بررسى سير نزولى تحدى در آيات قرآن

كاظم قاضى زاده
اشاره

قرآن كريم, در پنج سوره مكى ومدنى, منكران رسالت و حقانيت قرآن را به آوردن مانندى براى اين كتاب وحيانى, تحدّى كرده است. به رغم وحدت سياق, گاهى به مجموعه قرآن, زمانى به ده سوره, يك سوره ويا حتى به كلامى چون قرآن, تحدّى صورت پذيرفته است.
اين نوشتار, نظريات مختلف درباره علل تفاوت (متحدّى به) دراين آيات را بيان مى كند و سپس ديدگاه برگزيده را ارائه مى دارد.
قرآن كريم, كتابى حكيمانه است ويكى از آثار حكمت آن, شيوه نزول تدريجى اين كتاب آسمانى است. اين كتاب, گرچه درنزول دفعى, يكجا برآسمان دنيا يا قلب پيامبر نازل گرديده است,1 امّا در نزول تدريجى, آيات آن در 23 سال بر پيامبر(ص)نازل شد. يكى از حكمتهاى نزول تدريجى قرآن, حضور وحى الهى در حوادث جامعه و شيوه تربيت تدريجى قرآن نسبت به مسلمانان و تنظيم چگونگى مباحثات و مناظرات ميان پيامبر(ص) و معاندان بوده است.2 همچنين اعلان روشن و تفصيلى بعضى از محرمات, در مراحل مختلفى انجام پذيرفته است.3 بعضى از احكام واجب نيز پس از گذشت ساليان زيادى از بعثت, به جامعه ابلاغ گرديده است.4 وجود نمونه هاى فوق, نشانگر حكمت ترتيب نزول آيات در زمانهاى معين است.
از موضوعاتى كه در فاصله هاى زمانى, به آن پرداخته شده, مسأله تحدّى قرآن در برابر معاندان است. قرآن كريم گرچه از جهات فراوانى, اعجاز دارد و آيات گونـاگونى, (آيه) معجـزه قرآن هستند, امّـا در پنج آيه, مستقيم و يــا غيرمستقيم تحدّى كرده است. با وجود مشابهت مضمون آيات تحدّى, كه از اواخر دوران مكه تا اوايل دوران هجرت نازل شده است, بين آنها تفاوتهايى نيز ديده مى شود. گاهى به مجموعه قرآن تحدّى شده است, زمانى به ده سوره, جايى به يك سوره و درآيه اى به سخنى مانند قرآن. پرسشى كه در اين مقال در جست وجوى پاسخ آن هستيم, بدين شرح است:
آيا در تفاوت مضمون آيات تحدّى, حكمتى نهفته است؟ اين حكمت چيست؟ آيا آيات تحدّى, سيرنزولى را پيموده اند؟ ابتدا تحدّى به كل قرآن, سپس تحدّى به ده سوره و …, يا اين كه چنين سير نزولى در ميان آنها وجود ندارد. انگاره هاى گوناگون كه از سوى مفسران دراين باره اظهار شده, چيست و كدام يك پذيرفتنى است؟

مفهوم تحدّى

تحدّى در لغت, به معنى: منازعه دركارى براى غلبه برديگران است 5و نيز: از كسى خواستن تا دركارى با تو برابرى كند, تا عجز او آشكار شود.6 درعرف مسلمانان, تحدّى به امر خداوند با مخالفان ومنكران وحى و نبوّت اطلاق مى شود كه مفاد آن, درخواست هماوردى با كلام وحيانى قرآن است,چرا كه معاندان مى گفتند:
(لو نشاء لقلنا مثل هذا ان هذا الاّ اساطير الاوّلين) انفال/31
ييا اظهار مى كردند:
(ان هذا الاّ قول البشر) مدثر/ 25
و (انّما يعلّمه بشر) نحل/ 103
و قرآن آنان را به تحدّى در سخن فراخواند. بعضى اظهار تحدّى را براى اثبات اعجاز و نبوّت لازم مى دانند.

آيات تحدّى

قرآن كريم, در پنج آيه, تحدّى كرده است. جز يكى از اين آيات, بقيه خطاب با معاندان ومنكران وحى و نبوّت است. اين آيات را به ترتيب نزول, مرور مى كنيم:
1. (قل لئن اجتمعت الانس و الجنّ على أن يأتوا بمثل هذا القرآن لايأتون بمثله ولوكان بعضهم لبعض ظهيراً) اسراء / 88 ترتيب نزول:50
بگو: اگر آدميان و پريان فراهم آيند تا مانند اين قرآن را بيارند, هرگز مانند آن را نيارند, هرچند بعضى از آنان يار و هم پشت بعضى باشند.
2. (ام يقولون افتريه قل فأتوا بسورة مثله وادعوا من استطعتم من دون اللّه ان كنتم صادقين) يونس / 38 ترتيب نزول:51
بلكه مى گويند: آن را خود بافته است, بگو: اگر راستگوييد, پس سوره اى مانند آن بياوريد وهركه را جز خدا توانيد, [به يارى]بخوانيد.
3. (ام يقولون افتريه قل فأتوا بعشر سور مثله مفتريات وادعوا من استطعتم من دون اللّه ان كنتم صادقين) هود / 13 ترتيب نزول: 52
بلكه مى گويند: آن را خود بافته است, بگو: اگر راستگوييد, شماهم ده سوره بربافته مانند اين بياوريد وهركه را جز خدا توانيد, [به يارى] بخوانيد.
4. (ام يقولون تقوّله بل لايؤمنون . فليأتوا بحديث مثله ان كانوا صادقين)
طور / 33 ـ 34 ترتيب نزول: 76
بلكه مى گويند: آن را از خود فرابافته است, [نه چنين است] بلكه [به سبب گردنكشى و حسد] ايمان نمى آورند. پس سخنى مانند آن بياورند اگر راستگويند.
5. (وان كنتم فى ريب ممّا نزّلنا على عبدنا فأتوا بسورة من مثله وادعوا شهدائكم من دون اللّه ان كنتم صادقين. فان لم تفعلوا و لن تفعلوا فاتّقوا النّار التى وقودها الناس و الحجارة اعدّت للكافرين) بقره /23 ـ 24 ترتيب نزول: 87
واگر درباره آنچه بر بنده خويش فرو فرستاديم در شك وگمانيد, سوره اى مانند آن بياوريد و بجز خدا گواهان [و ياران] خود را بخوانيد اگر راستگوييد و اگر نكرديد و هرگز نتوانيد كرد, پس از آتشى كه هيمه اش آدميان و سنگهاست و براى كافران آماده شده, بپرهيزيد.

ترتيب نزول آيات تحدّى

مى دانيم كه درباره سوره هاى قرآنى جدا از تقدم نزول سور مكى بر سور مدنى, براى هريك ازاين سوره ها, ترتيب نزولى نقل شده است. رواياتى كه در اين باب وارد شده است, سند تامّى ندارد و برخى نيز مقطوعه اند, ولى در مجموع, همگونى روايات و انطباق نسبتاً زياد اين ترتيب با آنچه از حوادث تاريخى دوران مكه و مدينه به وقوع پيوسته است, مى تواند موجبات اطمينان را فراهم آورد.
ييكى از اين موارد نقل, در مقدمه كتاب(المبانى) از نويسنده اى بزرگ, امّا ناشناخته در مراكش كه در سال 425 نگارش تفسير خود را آغاز كرده, به ثبت رسيده است. سند روايت چنين است:
(قالوا: اخبرنا ابراهيم بن يوسف قال حدّثنا عمربن هارون عن عثمان بن عطاء عن ابيه عن ابن عباس.)7
امين الاسلام طبرسى نيز همان ترتيب را در مجمع البيان نقل كرده است. سند وى از عمربن هارون با سند فوق مشترك است و به نظر مى رسد همان روايت بالا را نقل كرده است. متن روايت منقول وى نيز تفاوتى ندارد.8 آنچه در (برهان)زركشى و (اتقان) سيوطى نيز نقل شده, گرچه سندهاى ديگرى نيز دارد, امّا با ترتيب بالا, تفاوت اساسى ندارد.9 بنابر نقل قولى كه در مجموعه شأن نزول سوره ها, در كتابهاى (المبانى), (مجمع البيان), (البرهان) و (الاتقان) آمده, ترتيب نزول سوره هايى كه درآنها آيات تحدّى قرار دارد, به ترتيب زير است:
بنى اسرائيل(اسراء), يونس, هود, طور و بقره
ترتيب بالا تنها با ترتيب نقل شده از سوى ابن نديم در الفهرست, مخالفت دارد. 10 ترتيب سوره هاى بالا, دراين كتاب اين گونه است:
بنى اسرائيل(اسراء), هود, يونس, طور و بقره
گرچه نقل ابن نديم, ازجهت مورد بحث (سيرنزولى تحدّى) اشكال كمترى دارد, امّا به جهت نبود نقلهاى موافق و مؤيّد, از آن درمى گذريم و ترتيب اول را اختيار مى كنيم و به بحث درباره ترتيب نزولى آيات تحدّى مى پردازيم. البته شايان يادآورى است كه درباره اعتبار شأن نزول و ترتيب نزول سوره ها, سخن بسيار است و از مجال اين مقال خارج, امّا همين جا اشاره مى كنيم كه: علامه طباطبايى كه نقلهاى بالا را دركتاب قرآن در اسلام, بى اعتبار مى داند,11 در تفسيرخويش, ترتيب مختار را درباره آيات تحدّى پذيرفته و براساس آن, به نقد و اصلاح و نظريه پردازى در زمينه مراحل تحدّى قرآن پرداخته است.12

خصوصيات اجمالى آيات تحدّى

آيات ياد شده داراى مضامين و وجوه مشتركند و در مواردى با يكديگر متفاوت. دراين بخش از نوشتار, به گوشه هايى از وجوه مشترك و ابعاد متفاوت اشاره مى شود:
1. نخستين سوره اى كه درآن تحدّى وجود دارد(سوره اسراء), در سالهاى پايانى اقامت پيامبر(ص) در مكه نازل گرديده است و آخرين آنها (بقره), نخستين سوره مدنى است; ازاين روى, گرچه تحدّى آشكار قرآن استمرار دارد, امّا در فاصله زمانى اوج مخالفت مكّيان تا دوران ثبات و تحكيم حكومت اسلامى در مدينه, اين آيات نازل شده و پيش ازاين تاريخ و پس از نزول سوره بقره, كه در سال دوم هجرت نازل گرديده, آيات ديگرى در تحدّى نازل نگرديده است.
2. تمام آيات, داراى سياق واحد و درمقام روبه رو شدن با منكران وحيانى بودن قرآن و صدق رسالت پيامبر است.
3. بيشتر آيات تحدّى (جز آيه 88 اسراء) پس از اشاره به ترديد و انكار كافران نسبت به قرآن نازل شده اند.
4. هدف از تحدّى درآيات, اثبات راستى رسالت و حق بودن كلام الهى است; از اين روى, تحدّى, وسيله است و نه هدف.
5. آيات, ستيزه گران را فرصت داده و درخواست كرده كه از همه نيروى ممكن بهره برند تا بدين وسيله عجز كامل و فراگير آنان ثابت گردد.
6. در سه آيه از آيات بالا, تحدّى به گونه اى مستقيم و رو در روست (با آوردن امر فأتوا), ولى در دو مورد نيز تحدّى غير مستقيم است و غيابى(با آوردن صيغه غائب: فليأتوا و يا لايأتون.)
7. موضوع تحدّى به ترتيب نزول, عبارت است از مثل القرآن, سورة مثله, عشرسور مثله مفتريات, حديث مثله, سورة من مثله.
8. پيامدهاى تحدّى و مجازات ستيزه گران, در آيات يكسان ياد نشده است. درآيه نخست (سوره اسراء), در حد گلايه از ناسپاسى و كفران:
(فأبى اكثرالناس الاّ كفوراً) اسراء / 89
درآيه دوم, به دروغ گويى ستيزه گران و پيروى آنان از گذشتگان شده و به گونه اى اجمالى به سرنوشت آنان اشاره شده است:
(بل كذّبوا بمالم يحيطوا بعلمه و لمّا يأتهم تأويله كذلك كذّب الّذين من قبلهم فانظر كيف كان عاقبة الظالمين) يونس / 38
درآيه سوم, ضمن اشاره به روحيه دنيا طلبى آنان, به حبط اعمال و باطل بودن ادعا و عمل آنان اشاره گرديده است. (هود / 14 ـ 16)
درآيه چهارم نيز به بى ايمانى آنان اشاره كرده است و ضمن يادكرد ادعاهاى باطل آنان, پيامبر را به وانهادن آنان فرمان مى دهد. (طور / 33 ـ 45)
در آيه آخر, ضمن اخبار غيبى به ناتوانى دائمى آنان در مقابله با قرآن, آشكارا آتش سوزان را براى آنان وعده مى دهد. در مجموع, مى توان در بيان وعيد و مجازات, سير تدريجى از خفيف به شديد را برداشت كرد.
9. افزون بر تفاوت متعلق تحدّى, دو تفاوت تعبير در آيات ديده مى شود:
در آيه سوره هود در كنار(مثله) تعبير (مفتريات) آمده است, ولى اين تعبير, در هيچ يك از آيات تكرار نشده است. از سوى ديگر در آخرين آيه ( 23 / بقره), ميان كلمه (سورة) و (مثل) (من) ذكر شده (فأتوا بسورة من مثله), درحالى كه هيچ يك از آيات ديگر, چنين ويژگى را ندارد. به نظر مى رسد اين ويژگى اخير در ارائه تفسير منطقى از سير نزولى تحدّى مؤثر افتد.

ديدگاههاى انديشه وران درباره مراحل تحدّى

آنچه بيشتر مورد توجه قرار گرفته, بررسى ترتيب ميان سه آيه تحدّى است كه درآغاز نازل شده اند: (آيات سور اسراء, هود, يونس), زيرا آيه سوره طور كه تحدّى به (حديث مثله) در آن شده است, تحدّى به بيشتر از يك سوره از قرآن محسوب نمى شود, چرا كه مسلّماً بر يك سوره قرآنى, كلام تامّ و حديث صدق مى كند. آخرين آيه نيز كه دراين باره نازل گرديده (آيه مباركه سوره بقره) تحدّى به يك سوره كرده است. از اين جهت, دست كم مى توان گفت در ديدگاه بيشتر دانشمندان, مراحل اخير از تحدّى يكسانى در مقدار درخواستى آيات و سوره ها براى معارضه, برخوردار بوده است.
با توجه به اين نكته, به طرح ديدگاههاى گوناگونى كه ارائه شده, مى پردازيم:

الف. نظرياتى كه بر يكسانى موارد تحدّى و پذيرش ترتيب مشهور استوار است:

1. خداوند در آغاز به تمام قرآن, پس از آن به ده سوره و درآخر به يك سوره تحدّى كرده است. اين نظريه از سوى گروهى از مفسران ابراز شده است.
جصاص در احكام القرآن,13 زركشى در البرهان,14 زمخشرى در الكشاف,15 و از متأخران و معاصران نيز رافعى در اعجازالقرآن 16 به اين نظريه باور دارند. البته به نظر مى رسد اينان به ترتيب تاريخى نزول سوره ها توجه نداشته و يا فهرست ابن نديم و ترتيب وى را برگزيده اند.
قرطبى, در تفسير خويش, ترتيب آيات تحدّى را مشابه آنچه ذكر شد, مى داند. وى بدون اشاره به سوره يونس, ترتيب نزول سوره هاى قرآنى را اين گونه دانسته است: اسراء, طور, هود و بقره و از اين روى, مراحل تحدّى از ديدگاه او عبارتند از:
مجموعه قرآن, سخنى مانند آن, ده سوره و يك سوره كه با توجه به گستره مفهوم حديث مى تواند ترتيب نزولى مناسبى به شمار آيد.17
شهيد سيدمصطفى خمينى در تفسير خويش, ترتيب سوره ها را گونه اى ديگر دانسته و ترتيب نزولى را نيز مشابه آنچه گذشت تصوير كرده است. وى ترتيب سوره ها را به ترتيب: اسراء, هود, طور, يونس و بقره دانسته ودرنتيجه سير نزولى تحدّى را به صورت تحدّى به قرآن, ده سوره, يك حديث و يك سوره فراهم آورده است.18
نكته اى كه در برابر همه ديدگاههاى يادشده وجود دارد, مخالفت چگونگى ترتيب نزولى كه اينان ياد كرده اند, با نقلهاى معتبر است. مشكل اساسى تقدم سوره يونس بر هود در ترتيب نزول است كه جز فهرست ابن نديم, ديگران به اين پيش بودن تصريح كرده اند. نزول يك آيه از سوره يونس پس از تمام شدن سوره هود هم, احتمال داده نمى شود, چرا كه موارد اختلافى نزول را بيشتر مورد توجه قرار داده واين آيه و آيات ديگر تحدّى, هيچ كدام در دايره اختلاف زمان صدور (درخارج از زمان صدور كل سوره ) نيستند. تنها احتمالى كه وجود دارد آن است كه كسى بر اساس لزوم وجود ترتيب ميان آيات تحدّى, به زمان نزول سوره ها پى ببرد ويا در ترتيب نزول سوره ها آن گونه كه نقل و اختيار كرديم, ترديد كند. فخررازى همين شيوه را پيموده است. ديدگاه او را, در نظريه دوّم نقل خواهيم كرد.
2. فخررازى مى نويسد:
(تحدّى به يك سوره در سوره بقره و يونس آمده است, پيش بودن سوره هود بر سوره بقره روشن است, چرا كه سوره هود مكى و بقره مدنى است. وپيش بودن هود بر يونس نيز اشكالى ندارد, چرا كه همان گونه كه دليل آورديم اگر چه اين دو سوره, هردو مكى هستند, ولى براى حفظ ترتيب نزولى تحدّى, بايد سوره يونس پس از هود نازل شده باشد.)19
ييكى از نويسندگان معاصر نيز, بر اساس همين استدلال, به ترتيب نزول نقل شده از سوى محمدبن عبدالكريم شهرستانى كه از مصحف امام صادق(ع) نقل كرده است اشكال كرده و ترتيب منطقى آيات تحدّى را دليل بر باطل بودن نقل شهرستانى دانسته است.20
درمقابل ديدگاه فخررازى, بايد گفت: آنچه وى ياد كرده هرگز دليلى بر كشف انّى ترتيب نزولى سور نخواهد بود; چرا كه اوّلاً ممكن است ترتيب خاصى مورد نظر قرآن نباشد (همان گونه كه برخى از قرآن پژوهان اظهار كرده اند) يا اين كه با فرض پيش بودن سوره يونس, ترتيب منطقى پسنديده اى را ارائه كنيم.
خلاصه آن كه, ديدگاه رازى بردو مقدمه استواراست: لزوم حفظ ترتيب در تحدّى و عدم امكان اثبات تنزل در تحدّى جز با پيش داشتن سوره هود بر يونس; امّا به نظر مى رسد كه درهردو مقدمه مى توان مناقشه كرد و در نتيجه نمى توان آن را پذيرفت.
3. احتمال ديگر آن كه بدون خدشه در ترتيب سوره ها, نسبت به زمان نزول آيات تحدّى دراين سوره ها بگوييم: اگرچه سوره يونس پيش از سوره هود نازل شده است, امّا آيه تحدّى در سوره هود پس از آيه مشابه در سوره يونس نازل شده است.21
اين احتمال گرچه ممتنع نيست امّا ثابت كردن آن نيازمند دليل است و آماده سازى آهنگ تنزّل در آيات تحدّى, دليل مناسبى براى اين احتمال نخواهد بود.

ب. ادعاى ترتيب نداشتن آيات تحدّى

1. امين الاسلام طبرسى, در ذيل آيه 13 سوره هود مى نويسد:
(اگر گفته شود چرا تحدّى زمانى به ده سوره و گاهى به يك سوره و گاهى نيز به (حديث مثله) صورت گرفته است؟
جواب مى گوييم: تحدّى به مقدارى صورت گرفته كه درآن اعجاز قرآن كريم نسبت به كلمات منظوم عرب روشن شود. پس اشكالى ندارد كه گاهى اعجاز, به يك سوره باشد يا ده سوره.)22
طبرسى در اين بيان, با پذيرش نبود ترتيب منطقى بين موارد تحدّى, در حقيقت به هدف اساسى آيات تحدّى اشاره كرده است.
امّا در پاسخ اين كلام, همان گونه كه علامه طباطبايى گفته است بايد بگوييم:
اين وجه, تنها مصحح اختلاف متعلق تحدّى است, ولى مسأله ترتيب نزولى داشتن يا نداشتن, نيازمند دليلى ديگر است.23
2. نويسنده تفسير(فى ظلال القرآن) ضمن طرح مسأله و ردّ انگاره هايى كه پيش از او ارائه شده است, نبود ترتيب منطقى را پذيرفته و سرّ اختلاف در متعلق تحدّى را, شرايط زمانى مختلف و درخواستها و يا طعنه هاى ستيزه گران مى داند, وى مى نويسد:
(به گمان من (و خدا داناتر است) مسأله آسان تر از اين پيچيدگيهاست[اشاره به نظريه رشيد رضا] و در تحدّى, حالت نسبت دهندگان افتراء به پيامبر(ص) و زمان گفتار در نظر گرفته شده است, چرا كه قرآن, با مخالفتهاى بسيار ستيزه گران روبه رو مى شد. ازاين روى, گاهى مى گفت: مانند قرآن را بياوريد, گاهى ازآنان درخواست ده سوره يا يك سوره را مى كرد, بدون آن كه, ترتيب زمانى خاصى در نظر باشد. چرا كه تحدّى نسبت به هرجزء قرآن صورت گرفته چه همه قرآن, چه ده سوره و يا يك سوره. پس تحدّى نسبت به نوع قرآن است نه مقدار آن. و عجز نيز, نسبت به نوع قرآن است نه مقدار آن و دراين مسأله مجموعه قرآن يا بعض آن ويا يك سوره مساوى است. واين[اختلاف در تحدّى] براساس اختلاف حالات مخاطبان و سخنانى است كه پيش از نزول هر يك از اين آيات گفته اند… و مااكنون, به جزئيات كلمات و شرايط مربوط به زمان نزول آگاه نيستيم.)24
ديدگاه سيد قطب را نيز نمى توان پذيرفت, زيرا:
اولاً, لازمه سخن او كه مى نويسد: (همه قرآن, بعض آن و يك سوره يكسان است), آن است كه همه سوره هاى قرآنى را در بلاغت و فصاحت و ديگر جهاتى كه به آنها تحدّى شده است, دريك پايه بدانيم كه در نتيجه اگر كسى برفرض محال, به آوردن يك سوره موفق شد به آوردن همه قرآن نيز موفق شود.ولازمه ديگر آن است كه در تحدّى به مجموعه قرآن و تحدّى به يك سوره يك چيز اراده شده باشد وبه مطالب فراسوره اى مانند ارتباط سوره ها (تنوع خطاب سوره ها) اصولاً تحدّى نشده باشد. اين دو مطلب نه تنها ثابت نيست, بلكه اصولاً در بيان بعضى از معاصران, خلاف آن نيز استظهار شده است.25
ثانياً, پاسخ يادشده, اظهار عجز از تبيين ترتيب منطقى آيات تحدّى است. و نشانگر آن است كه مؤلف به ناآگاهى از شرايط زمانى نزول آيات تحدّى اعتراف دارد. در نتيجه, تنها براساس حدس و گمان ترتيب آيات تحدّى را انكار كرده است.
3. نويسندگان تفسير نمونه نيز, ترتيب بين آيات تحدّى را نپذيرفته اند: خلاصه نظريه ايشان آن است كه: با توجه به وجود كاربردهاى گوناگون براى دو واژه (قرآن) و (سوره) اصولاً تفاوت محتوايى در اين تعبيرات وجود ندارد دراين تفسير مى خوانيم:
(احتمال ديگرى كه براى حل اين مشكل وجود دارد,اين است كه اصولاً واژه (قرآن) واژه اى است كه بر همه قرآن و نيز بر بعضى از آن اطلاق مى شود. مثلاً در اول سوره جن مى خوانيم:
(انّا سمعنا قرآناً عجباً)
ما قرآن عجيبى شنيديم.
پيداست كه آنها قسمتى از قرآن را شنيده بودند. اصولاً قرآن از ماده قراءت است و مى دانيم كه قراءت و تلاوت هم بركل قرآن صادق است وهم بر جزء آن, بنابراين, تحدّى به مثل قرآن,مفهومش تمام قرآن نيست و با ده سوره و حتى يك سوره نيز سازگار مى باشد.
از سوى ديگر سوره نيز در اصل به معنى مجموعه و محدوده است وبرمجموعه اى از آيات نيزتطبيق مى كند هرچند يك سوره كامل به اصطلاح معمول نبوده باشد. به تعبير ديگر,سوره در دو معنى استعمال مى شود: يكى به معنى مجموعه آياتى كه هدف معينى را تعقيب مى كند و ديگرى يك سوره كامل كه بين دو بسم اللّه باشد….
بنابراين فرق چندانى ميان قرآن, سوره و ده سوره از نظر مفهوم لغت باقى نمى ماند; يعنى همه اينها به مجموعه اى از آيات قرآن اطلاق مى گردد. نتيجه اين كه, تحدّى قرآن به يك كلمه يا يك جمله نيست… بلكه تحدّى به مجموعه اى از آيات است كه هدف مهم را تعقيب مى كند.)26
ديدگاه اخير نيز نمى تواند مورد پذيرش قرار گيرد, زيرا:
اولاً, اطلاق قرآن بر جزء و كلّ آن, گرچه صحيح است و ريشه اين كلمه نيز, رواست از قراءت باشد كه برجزء و كل اطلاق مى شود, امّا اشتراك معنوى واژه قرآن را اثبات نمى كند. بلكه محتمل است (همان گونه كه از بيشتر موارد استعمال اين واژه به دست مى آيد) اين كلمه اسم علم براى مجموعه قرآن باشد واستعمال آن دربعض قرآن, به قرينه حاليه و مقاليه صورت پذيرد (استعمال مجازى با قرينه صارفه) بالاتر آن كه درآيه اول سوره جنّ اين احتمال نيز مى رود كه قرآن در مفهوم وصفى استعمال شده باشد, نه مفهوم اسمى.
ثانياً, اگر مطالب ياد شده درباره قرآن, ده سوره و يك سوره را بپذيريم, برابرى مفهومى قرآن با سوره و ده سوره و مجموعه قرآن صحيح مى شود, امّا مسلماً بين ده سوره و يك سوره هيچ برابرى مفهومى نيست وآنچه در تحدّى به ده سوره خواسته شده با تحدّى به يك سوره, متفاوت است.

ج. ديدگاههايى كه براساس تفاوت وجوه تحدّى بنا شده اند.

1. فخررازى از ابن عباس نقل مى كند: اين سوره ها [ده سوره] كه به آنها تحدّى صورت گرفته, معين است وآنها عبارتند از: بقره, آل عمران, نساء, مائده, اعراف, انفال, توبه, يونس وهود; وآيه شريفه: (فأتوا بعشر سور مثله) به سوره هاى ده گانه قبل از اين سوره اشاره دارد.27
اين كلام گرچه احتمالاً در مقام ردّ اشكال مورد بحث ما طرح نشده است, امّا به گونه اى متعلق اعجاز را عوض مى كند; چرا كه در سوره يونس مطلق سوره, مورد طلب واقع شده و در اين جا فقط ده سوره خاص.
اشكال اين نظر آن است كه اولاً, هرنوع تفاوت در متعلق اعجاز, ترتيب منطقى را به وجود نمى آورد, بلكه اين گفته, مسأله را دشوارتر كرده است و چگونه پس از طلب يك سوره نامشخص, ده سوره طولانى و مشخص در تحدّى ذكر شده است؟
اشكال ديگرى كه فخررازى خود نيز اشاره كرده است, آن كه: تمامى ده سوره پيش از سوه هود در قرآنهاى مدوّن, مكّى نيستند, بلكه بعضى ازآنها پس از دوران مكه و پس ازآيه تحدّى در سوره هود, نازل شده اند.
2. رشيد رضا در تفسير المنار, به اين پرسش در مورد آيات تحدّى پرداخته است. وى, درهرسه موضعى كه به تفسير آيات تحدّى پرداخته (سوره بقره, يونس و هود) به بررسى اجمالى, متوسط و تفصيلى مراحل تحدّى پرداخته است. 28 كلام طولانى وى, از تشويش و اضطراب خالى نيست. كسانى كه ديدگاه وى را نقل كرده اند, كمتر به نقل همه جوانب كلام وى پرداخته اند. ابتدا خلاصه اى از ديدگاه وى را با توضيح و تلخيص ارائه و پس ازآن, بخشى از سخنان وى را يادآور مى شويم:
وى, نخستين آيه اى را كه ما آورده ايم اصولاً آيه تحدّى نمى داند. آيه سوره طور را, كه چهارمين آيه از جهت نزول است, دربردارنده تحدّى به تمام قرآن مى داند و آيه سوره بقره را, تحدّى به يك سوره كه از شخصى چون پيامبر صادر شود ابراز مى كند.
درباره سوره يونس و جمله(فأتوا بسورة مثله) كه درديدگاه وى, نخستين آيه از آيات تحدّى است, نكته اى خاص بيان نكرده است. تفاوت عمده ديدگاه وى, در سوره هود و تعبير به (عشرسور) است. وى اعتقاد دارد كه اين (ده سوره) مطلق نيست, بلكه ده سوره داراى قصص و نازل شده پيش از سوره هود است. در حقيقت, آنچه دراين آيه تحدّى مورد نظراست با آيات ديگر تفاوت اساسى دارد. در اين آيه, پس از درخواست ده سوره, تعبير(مفتريات) وجود دارد, يعنى شما ده سوره مانند قرآن را از جهت نظم واسلوب كه درآن مطلب واحدى به تعابير گوناگون ارائه شده است, بياوريد, گرچه از جهت محتوا, ساختگى وباطل باشد.
رشيد رضا مى نويسد:
(يكى از شبهات مكّيان در اعجاز, اين بود كه براى هر معنايى چند قالب لفظى امكان دارد كه تنها يكى ازآنها بهترين است. پس اگر كسى معنايى را درقالب لفظ بهترين ارائه كرد, ديگران از آوردن آن ناتوانند, امّا نه به خاطر عجز, بلكه بدان جهت كه الفاظ تاب ارائه يك معنى را دردوقالب اعجاز و نيكو ندارند; از اين روى, قرآن دراين آيه, آنان را ازهماوردى با توجه به رعايت معانى قرآن معاف كرده است و تنها آنان را به اين نكته توجه داده كه شما هم چون قرآن كه معارف و اخلاق واحكام و قصص داراى يك مضمون را در قالبهاى شيرين و اعجازآميز متعددى بيان مى كند, به آوردن ده سوره كه از چنين ويژگى در تفنن عبارتهاى هم معنى برخوردارباشد, اقدام كنيد كه خداوند باآنان مدارا كرده به سوره هاى ساختگى نيز رضايت داده است. در نتيجه مراحل چهارگانه تحدّى قرآن كريم چنين است:
1. درخواست آوردن سوره اى چون قرآن, از جهت دربردارندگى غيب و هماهنگى با واقع ورعايت بلاغت و فصاحت و….
2. درخواست آوردن ده سوره چون قرآن, از جهت رعايت بلاغت در اسلوبهاى متعدد با يك مفهوم و يك سخن.
3. درخواست آوردن مانند قرآن, از جهت دربردارندگى غيب و هماهنگى با واقع و رعايت بلاغت و فصاحت.
4. درخواست آوردن سوره اى از قرآن از سوى فردى امّى مانند پيامبراكرم(ص)با ويژگيهاى تحدّى مرحله اول.
ازاين توجه به كلام رشيد رضا, نشانگر آن است كه اين تصوير از آيات تحدّى هيچ گونه نظم منطقى را برنمى تابد.
از اين روى, در بخشى از گفتار كه مجموعه نظريات خود را جمع بندى مى كند, اين گونه اظهار مى دارد:
(پس از درنگ در آيات تحدّى و تاريخ نزول سوره ها پى بردم آن گونه كه بيشتر مفسران پنداشته اند, ترتيب تاريخى[سيرنزولى طلب تحدّى] در رودررويى با مشركان در كار نبوده است ـ بلكه هرآيه به مناسبت سياقى كه درآن سوره بوده است, نازل گرديده است.)29
آن گاه خود به اجمال, به موارد تحدّى اشاره كرده و مى نويسد:
(سوره طور كه درآن آيه: (ام يقولون تقوّله بل لايؤمنون. فليأتوا بحديث مثله ان كانوا صادقين) وجود دارد, بعد از دو سوره يونس و هود نازل شده كه در سوره نخست تحدّى به يك سوره و در دوّمين سوره تحدّى به ده سوره شده است. سوره اسراء, گرچه قبل ازاين سوره نازل شده, ولى درآنها به ناتوانى انسان و جن از آوردن مثل قرآن بسنده كرده است و تحدّى ندارد. آخرين آيه كه در تحدّى نازل شده(آيه سوره بقره) تحدّى در برابر ترديد كنندگان در وحى الهى[يهود] بوده ; چرا كه در سال دوّم هجرى نازل شده است.
خلاصه آن كه, مشركان جز شبهه سحر نسبت به قرآن شبهه اى نداشتند (به جهت آشنايى به زبان) مگر اين كه قرآن از نزد پيامبر بوده و به خدا بسته است! قرآن, آنان را به آوردن همه قرآن و سوره اى مانند آن تحدّى كرد كه سوره اى بياورند با همه مزاياى آن چون نظم و اسلوب و علوم و تأثير هدايت و سلطه بر جانها; تنها شبهه اى كه براى آنان باقى ماند, اين بود كه پيامبر اظهار مى كرد قصص قرآنى خبرغيبى است و آنان مى پنداشتند دروغ و اسطوره هاى پيشينيان است واين شبهه ويژه قصص قرآن بود… پس آنان را به آوردن ده سوره ساختگى تحدّى كرد.)30

اشكالات نظريه رشيد رضا

گرچه نظريه رشيدرضا درباره مفاد آيات تحدّى, نظريه اى پيچيده است ونظريه پرداز نيز دراثبات و ارائه قرائن فروگذار ننموده است. بااين همه نمى تواند مورد قبول قرار گيرد. جدا از آن كه ديدگاه او مورد پذيرش مفسران شيعى عصر حاضر قرار نگرفته, حتى مفسران سنى مذهب نيز, ديدگاه وى را برنتابيده و او تاكنون همراهى نيافته است. به نظر مى رسد موارد زير در نقد ديدگاه او قابل ارائه است:
1. گرچه آيه 88 سوره اسراء از امرصريح در درخواست معارضه با قرآن خالى است, امّا مفاد كلى اين آيه خصوصاً به قرينه آيات قبل و بعد و شأن نزول نقل شده از سوى مفسران, چيزى جز تحدّى نيست. ازاين روى, حذف اين آيه از جمله آيات تحدّى (آن گونه كه رشيدرضا اظهار داشت) خطاست. آيه قبل ازاين آيه مى فرمايد: (و لئن شئنا لنذهبنّ بالذى أوحينا اليك…) كه به وحيانى بودن قرآن و قدرت حدوثى و بقائى خداوند در اظهار و محو آن اشاره دارد. پس از اين آيه نيز, به درخواستهاى غيرمنطقى ستيزه گران براى حصول يقين وآوردن ايمان اشاره مى كند.
درمجموع روشن است كه مفاد آيه شريفه در برابر ادعاهاى باطل كافران ومقابله با آنان آمده است.
نكته ديگر آن كه برخى شأن نزول اين آيه را اين گونه نقل كرده اند:
(اين آيه هنگامى نازل شد كه كفار گفتند: اگر بخواهيم مثل قرآن را مى آوريم: (لو نشاء لقلنا مثل هذا) ( انفال / 31) پس خداوند آنها را تكذيب كرد.)31
و ديگرى آورده است.
(سبب نزول اين آيه, آن بود كه جماعتى از قريش به پيامبر گفتند: اى محمد نشانه عجيبى[براى اثبات نبوّت خويش] غيراز قرآن بياور; چرا كه مابرآوردن مانند آن تواناييم. پس اين آيه كه درآن به تعجيز مردم تصريح شده و ناتوانى آنان اعلام شده است نازل گرديد.)32
گرچه اين شأن نزول, ثابت نيست ولى مسبوق بودن نزول آيه به ادعاى كافران, ازظاهر آيه به دست مى آيد چراكه آيه شريفه سوره اسراء با (قل) آغاز شده كه با مراجعه به موارد كاربرد آن, روشن مى شود كه غالباً اين تعبير در برابر گفته مردم يا مخالفان و سئوالات آنها بوده است.33 مجموعه آيات نيز با (يسئلونك عن الروح) آغاز مى شود و پس ازاين آيه, قرآن به نقل گفته هاى ستيزه گران مى پردازد.
خلاصه اين كه, اين آيه (88 اسراء) از آيات تحدّى است ومفسران نيز, بيشتر آيات تحدّى را با ذكر اين آيه آغاز كرده اند.
2. برداشت تحدّى به همه قرآن از آيه شريفه سوره طور (فليأتوا بحديث مثله) نيز نادرست است, گرچه (حديث مثله) بر كلامى كه مشابه مجموع قرآن باشد, صادق است, امّا اين تعبير, محدود به آن نيست, بلكه آوردن چند سوره يا يك سوره نيز, مصداقى از كلامى چون قرآن است. علامه طباطبايى دراين باره مى نويسد:
(ماهنگامى به كلام و سخنى, (حديث) مى گوييم كه غرض مهمى را كه درباره آن صحبت مى شود, دربرداشته باشد و آن هدف مهم را شخصى به ديگرى منتقل كند… و كلام خداوند (فليأتوا بحديث مثله) تحدّى به كلامى مماثل قرآن است و اگرچه كمتر از يك سوره باشد.… بنابراين, گويا اين آيه تحدّى به چيزى است كه نسبت به تحدّيات سه گانه(همه قرآن, ده سوره و يك سوره)عموميت دارد. به تعبير ديگر, اين آيه بيانگر تحدّى به مطلق ويژگى قرآن است.)34
گرچه موافقت كامل با كلام علامه طباطبايى در اطلاق (حديث مثله) بركلامى كمتر از يك سوره مشكل است, امّا توسعه اطلاق اين تعبير بر چيزى كه كمتر از قرآن است(مثل ده سوره و…) روشن و انكارناپذير است.
3. اشكال اساسى در برداشت رشيدرضا نسبت به آيه مباركه سوره هود است.
اوّلاً, زمينه سازى ايشان براى حدس معنى آيه به اين كه (اعراب اين گونه شبهه داشتند كه معنى واحد فقط در يك قالب اعجاز آميز وبهترين قرار مى گيرد و در نتيجه ناتوانى ديگران درهماوردى باگوينده اوّل در ارائه كلام فصيح و بليغ به جهت ناتوانى فاعل نيست, بلكه كلام قابليت بيشتر را ندارد) دليلى ندارد, بلكه وجود اشعار و نثرهايى در اوج بلاغت با يك معنى, اين ادعا را نفى مى كند.
ثانياً, ظاهر آيه شريفه آن است كه ستيزه گران نسبت افتراء را درباره همه قرآن (چه سوره هاى بلند و چه كوتاه) مى دادند و مناسب آن است كه تحدّى به گونه اى باشد كه اساس افتراء را باطل سازد, حال اگر نسبت به سوره هاى طولانى و داراى قصص, تحدّى صورت پذيرفته باشد موجب ريشه كن شدن اصل اشكال نيست چراكه ادعاى آنان نسبت به سوره هاى كوچك بى پاسخ مانده است.
ثانياً, ظهور مرجع ضمير در (فأتوا بعشرسور مثله مفتريات) نيز برخلاف ادعاى نظريه پرداز است, چرا كه اگر به قرآن بازگردد (كه ظاهر نيز همين است) اختصاص آن به سوره هاى طولانى بدون دليل است واگر به سوره هود باز گردد, خلاف ظاهراست, چرا كه در برابر كسى كه مى گويد همه قرآن افتراست معنى ندارد كه درخواست تحدّى به همانند سوره هود شود, مگر آن كه افتراء را هم فقط در سوره هود بدانيم كه از كسى اين نكته شنيده نشده است واحتمال آن نيز نمى رود.35
3. علامه طباطبايى(ره) در تفسيرالميزان پس از يادكرد و ابطال وجوهى چند (كه به آنها اشاره شد) خود دراين مسأله نظريه اى ديگر ارائه كرده است. ايشان گرچه به ترتيب نزول سوره هاى قرآنى, آن گونه كه در روايات قبل آمده, اعتماد ندارند, امّا پيش بودن نزول سوره يونس برهود را به واسطه قرائنى پذيرفته اند, 36 ازاين روى, دراين جا به ارائه نظريه اى در توجيه منطقى مراحل تحدّى پرداخته اند:
(ممكن است درباره جهت اختلافى كه آيات تحدّى دارد گفته شود كه هركدام غرض خاصى را در تحدّى دنبال مى كند. آيه (فاتوا بسورة مثله) به آوردن يك سوره تحدّى مى كند و (فاتوا بعشرسور مثله مفتريات) ظهور در تحدّى به بيشتر ازيك سوره دارد و آيه (فليأتوا بحديث مثله) ظهور به تحدّى به كلام همانند قرآن دارد, گرچه ازيك سوره هم كمتر باشد.)37
آن گاه ايشان ضمن اشاره به شؤونات گوناگون قرآن كريم و اختلاف تناسب اين شؤون مختلف نسبت به مجموعه قرآن و ده سوره و… مى نويسد:
(كلام خداوند, از جهت ويژگيهايى كه درآيات تحدّى به آنها توجه شده مختلف است. پس همه قرآن كريم اين ويژگى را دارد كه كتابى است كه همه امور مورد نياز بشر را تا روز قيامت, از جهت معارف و اخلاق و احكام بيان داشته است ويك سوره قرآن اين ويژگى را دارد كه بيان جامعى از يكى از هدفهاى الهى مربوط به هدايت و دين حق را با بلاغت خارق العاده داشته باشد. پاره اى از سوره ها مانند ده يا بيست سوره نيز,خاصيت ديگرى دارند و آن اين كه دربردارنده فنون مختلفى از هدفها و غرضها و وجود تنوع درآنهايند. اگر فرض شود كه احتمالاً عجز از آوردن يك سوره, تنها نشانگر آن است كه مردم از آوردن مثل آن سوره عاجزند نه اين كه اين كلام از سوى خدا نازل شده است, چرا كه بعضى از صفات انسانى را نيز بعضى افراد درآنها متفرد مى شوند, به جهت اتفاق و تصادف [ولى با اين حال اعجاز نيست] امّا اين احتمال, گرچه از يك سوره نيز به دور است, امّا از چند سوره دورتر است, چرا كه آوردن يك سوره پس از سوره اى ديگر وبيان هدف وغرض پس از غرض ديگر, مجالى براى احتمال اتفاق باقى نمى گذارد.
حال كه اين نكته روشن شد, ممكن است كه تحدّى به (أن يأتوا بمثل هذا القرآن) (اسراء / 88) تحدّى به جميع قرآن باشد كه ويژگى دربرداشتن نيازهاى گوناگون انسان تا روز قيامت را داراست وآيه شريفه (فاتوا بسورة مثله) (سوره يونس) تحدّى به يك سوره است كه ويژگى دربرداشتن بيان يك غرض تامّ جامع از اغراض مربوط به هدايت را داراست وآيه شريفه(فاتوا بعشرسور مثله) تحدّى به ده سوره است كه ويژگى تفنن دربيان و تنوع در اغراض را از جهت كثرت داراست و عدد ده نيز از الفاظ كثرت است مثل صد و هزار … وآيه شريفه (فليأتوا بحديث مثله) تحدّى به چيزى است كه نسبت به سه مرتبه بالا عموميت دارد, چرا كه (حديث) نسبت به يك سوره, ده سوره و كلّ قرآن عموميت دارد پس اين تحدّى به مطلق ويژگيهاى قرآن است.)38

نقد وبررسى ديدگاه مرحوم علامه طباطبايى

1. به نظر مى رسد گستره مفهومى (حديث) درآيه شريفه (فيأتوا بحديث مثله) به گونه اى كه حتى شامل كمتر ازيك سوره نيز باشد, نمى تواند مورد پذيرش قرار گيرد, چرا كه تنها شرطى كه ايشان براى صدق(حديث مثله) معتبر دانسته اند آن است كه دربردارنده هدفى از اهداف مهم الهى باشد. ايشان خود به تحديد مفهوم هدف مهم الهى نپرداخته اند, امّا با توجه به آن كه همه سوره هاى قرآنى را مصداق حديث مى دانند, اين هدف مى تواند شامل مطالبى چون: سازش ناپذيرى توحيد و كفر (هدف سوره كافرون), شرايط رهايى انسان از خسران (هدف سوره عصر) باشد, براين اساس شايد آيات زيادى مصداق(حديث) باشند; چرا كه يكى از هدفهاى الهى را بيان مى دارد. درحالى كه شمول تحدّى نسبت به اين گونه آيات و اعتقاد به اعجاز آنها (هر كدام به تنهايى) مورد ترديد است.
2. نكته اساسى كه در كلام ايشان شايسته درنگ است آن كه ايشان نيز به مسأله نظم طبيعى مراتب تحدّى پاسخ نگفته اند. براساس ديدگاه ايشان, گرچه تحدّى به آيه (فليأتوا بحديث مثله) درجاى خود است (برخلاف ديدگاه رشيدرضا) امّا با اين همه, تحدّى به ده سوره, كه داراى تفنن دربيان و تنوع در هدفهايند, پس از تحدّى به يك سوره, كه هدف واحد دارد, است و با نظم طبيعى سازگار نخواهد بود, چرا كه كسى كه در هماوردى با يك سوره قرآن كه داراى بيان واحد و هدف يگانه اى است, ناتوان ماند, چگونه مى تواند به هماوردى با چند سوره و با رعايت نكته زائدى ـ كه همان وجود فنون بيان و شمار هدفهاست ـ موفق گردد؟
3. علاوه بر اشكال بالا, مرحوم علامه طباطبايى وجه اعجاز ده سوره را,اعم از فصاحت و بلاغت و نظم دانسته و نوشته است:
(تحدّى به هرچه كه قرآن آن را دربردارد, ممكن است, اعم از معارف حقيقى و حجتها و برهانها و مواعظ نيكو و اخلاق كريمه و شرايع خدايى و اخبار غيبى و فصاحت و بلاغت. )39
امّا به نظر مى رسد اين آيه, با توجه به كلمه (مفتريات) تنها به فنون بلاغى قرآن و اسلوب و نظم و… وبدون توجه به درستى معنى و اخبار غيبى و… تحدّى كرده است.
اثبات اين نكته در پى خواهد آمد, امّا تنها نكته اى كه بدان اشاره مى كنيم, آن است كه قرائن و دلائل علامه طباطبايى درگزينش اين مفهوم ناتمام مى نمايد. ايشان مى نويسد:
(درآيه شريفه آمده است (وادعوا من استطعتم من دون اللّه) واطلاق (من) شامل افرادى كه كلام عربى را نمى دانند و به نظم و بلاغت آن آشنايى ندارند نيز, مى شود پس روشن است كه جهت تحدّى چيزى است كه غيرعرب نيز بدان آشناست.)40
در برابر اين قرينه, به نظر مى رسد:
اوّلاً, (من استطعتم) اطلاق ندارد و مقيد است به كسانى كه شأنيت معارضه را دارايند; چرا كه توانمندى در معارضه با كلامى كه در جهات بسيارى در اوج و رفعت است, بايد مد نظر قرارگيرد.
ثانياً, چه اشكالى دارد كه با پذيرش اطلاق مورد نظر علامه طباطبايى بگوييم عرب زبانها از غيرخود مى توانند در راه پديدآوردن كلام فصيح و بليغ كمك بگيرند, همان گونه كه از اعراب غيرفصيح و بليغ نيزكمك گرفتن ممكن است, به اين صورت كه افراد مستعد و داراى فصاحت وبلاغت درزبانهاى ديگر را با زبان عربى آشنا كنند وپس از آشنايى آنان بتوانند به يارى ستيزه گران بشتابند, پس لزوماً تحدّى باتعبير عام فوق, به معنى گستره مفهومى تحدّى نسبت به غيراز فنون بيانى نخواهد بود.
قرينه ديگر كه علامه طباطبايى به آن استناد جسته , آيه شريفه: (فان لم يستجيبوا لكم فاعلموا انّما انزل بعلم اللّه) است. علامه از ذيل آن استفاده كرده كه اين علم الهى, علم مختص به ذات بارى است كه دست ديگران به آن نمى رسد وهمان علم غيب است.41 آن گاه آياتى را نيز در تأييد اين نكته كه خداوند قرآن را به علم خود نازل فرموده و اين كتاب دربردارنده اخبار غيبى است واطلاع برغيب, بستگى به رضايت الهى دارد, آورده است.
درنقد وبررسى سخن بالا, بايستى توجه داشت كه, گرچه دربرگيرندگى علم خاص الهى نسبت به معانى و مفاهيم غيبى, بى اشكال است, امّا علم مختص به خداوند, منحصر درعلم غيب نيست, آوردن بيان اعجاز آميز, كه هيچ كس برآن قادر نيست از مصاديق علم مختص خداست, چرا كه غيراز او هيچ كس, حتى انبياء و ائمه(ع) نيز برآن قادرنيستند. خداوند متعال, گرچه درباره غيب, كه از مختصات علم اوست, رضايت بر آشنا ساختن بعضى از افراد را ذكر كرده است(الاّ من ارتضى من رسول. جن /27) امّا آوردن كلام معجز را در اختيار هيچ كس قرار نداده است, در نتيجه, علم الهى نمى تواند برظهور آيه در مدعاى علامه طباطبايى, دلالت داشته باشد.
4. آيت اللّه فاضل لنكرانى در كتاب (مدخل التفسير) درباره تحدّى و مراحل آن, به بحث پرداخته و در ارائه ترتيبى طبيعى با توجه به تفاوت وجوه تحدّى تلاش ورزيده است. نكته اساسى كلام ايشان بيان وجه تحدّى در سوره هود است. در اين باره مى نويسد:
(در پاسخ اشكال (نبودن نظم طبيعى در تحدّى) مى توان گفت: مقيد شدن (عشر) به (مفتريات) دراين آيه, نظم طبيعى را تصحيح مى كند. توضيح اين كه افترا در كلمه (مفتريات) با افترايى كه در صدرآيه ذكر شده (ام يقولون افتراه) در معنى مغايرت دارد. افترايى كه در صدر آيه ذكر شده, افتراء ادعايى ستيزه گران است كه با واقعيت منطبق نيست[چرا كه قرآن وحى الهى است]ولى افتراء در ذيل آيه, افتراء مورد پذيرش طرفين است[افتراء واقعى اراده شده است] وهدف آيه آن است كه اتصاف قرآن به اعجاز, اگر چه ركن اساسيش مقاصد الهى و اغراض ربوبى است و الفاظ مقدسه قرآن برآن دلالت مى كند[اعجاز در معنى يا در لفظ و معنى باهم]امّا وجه اعجاز, منحصر به اين نيست, بلكه اگر فرض كنيم كه مطالب غيرواقعى و قصه هاى دروغين هم بود[به فرض محال] با اين حال, بشر عاجز از تعبير به مانند اين الفاظ[هرچند نادرست و دروغ ] با عباراتى داراى نظم مخصوص واسلوب مخصوص بود.)42
براساس اين مفهوم ازآيه سوره هود, نظم طبيعى و سيرنزولى مطلوب در تحدّى در سه مرحله اول حاصل مى شود, چرا كه در سوره اسراء, تحدّى به مجموع قرآن شده است (هم از جهت لفظ وهم از جهت معنى) كه درحقيقت چيزى كه درهمه جهات همانند قرآن باشد درخواست شده است. در مرحله دوّم, تحدّى به يك سوره شده است(در سوره يونس) و جهت تحدّى دراين سوره با سوره اسراء يكسان است, امّا به جهت تنزّل از قرآن به يك سوره آن, سير نزولى محفوظ مانده است. در مرحله سوّم تحدّى به سوره هاى متعدد(مثلاً ده سوره) شده است(در سوره هود), امّا جهت تحدّى تنها آوردن سوره هايى مشابه قرآن در نظم واسلوب است(نه در مجموعه نظم واسلوب و بلاغت و علوّ معانى و اخبار به غيب و…), لذا گرچه از جهت تعداد, مقدار بيشترى خواسته شده, ولى از جهت محتوا تنها به بعضى از خصوصيات قرآن تحدّى صورت گرفته است. نويسنده حصول نظم طبيعى را دردوآيه ديگر دنبال نكرده است, ولى آن گونه كه از كلام وى برمى آيد مدلول دوآيه اخير(سوره طور و بقره)مشابه آيه سوره يونس است, درنتيجه دربين اين دوآيه گرچه سير صعودى تحدّى مطرح نيست, اما سير نزولى تحدّى هم وجود ندارد و صرفاً دوآيه تكرار شده است.

ديدگاه برگزيده

به نظر نگارنده, بااستفاده از آيات تحدّى مى توان به ديدگاه ديگرى دست يافت. پيش از ارائه ديدگاه برگزيده, به خصوصيات مفهومى هريك از آيات اشاره مى كنيم:
1. (قل لئن اجتمعت الإنس و الجنّ على أن يأتوا بمثل هذا القرآن لايأتون بمثله ولوكان بعضهم لبعض ظهيراً) اسراء / 88
دراين آيه, آن گونه كه بيشتر مفسران فهميده اند تحدّى به همه قرآن اشده ست (برخلاف نظريه تفسيرنمونه) وحداكثر با توجه به آن كه قبل از اين سوره, تنها 50 سوره نازل شده بود, مقصود از (هذا القرآن) مجموعه اى است كه تا آن زمان برمردم خوانده شده بود, امّا اين نكته گرچه در دريافت كسانى كه درزمان نزول اين آيه بوده اند, بى اشكال است و اگرهم قادر بودند تنها به آوردن آن 50 سوره مبادرت مى ورزيدند, امّا پس از به پايان رسيدن نزول تدريجى و با توجه به نزول دفعى قرآن, مسأله زمان نزول مشكلى نمى آفريند. هرچند اگر قرآن را به 50 سوره نازل شده تفسير كنيم, در بحث ما خللى وارد نخواهد آورد. نكته ديگر آن كه اين آيه از آيات تحدّى است (برخلاف ديدگاه رشيد رضا) گرچه تحدّى آن غيرمستقيم است(قرائن اين مسأله در رد نظريه رشيد رضا آورده شد.)43
نكته سوّم آن كه ظهور تحدّى به(مثل قرآن) همه جنبه هاى ويژه قرآن يا همه ويژگيهاى آشكارتر آن را شامل مى شود.
ازاين روى, مقصود آن است كه كلامى بياورند كه در معنى, اسلوب, نظم و ارتباط اجزاء, فصاحت, بلاغت, اخبار به غيب و… چون قرآن باشد.
2. (ام يقولون افتراه قل فأتوا بسورة مثله وادعوا من استطعتم من دون اللّه إن كنتم صادقين) يونس / 38
دراين آيه, تحدّى به يك سوره غيرمعين صورت گرفته است. براساس اين آيه, اگركسى به آوردن مانند سوره ناس يا كوثر نيز, موفق شده باشد, پاسخ تحدّى را داده است.
نكته ديگر آن كه, وجه تحدّى شبيه آيه پيشين است, بااين تفاوت كه با توجه به اين كه تحدّى به يك سوره است, تنها آوردن شبيه يك سوره در نظم, فصاحت وبلاغت و غرض و محتوا مورد نظر است.امّا حفظ اتصال سوره ها و بافت كلى كلام, مورد درخواست و تحدّى نيست.
3. (أم يقولون افتراه قل فأتوا بعشر سور مثله مفتريات وادعوا من استطعتم من دون اللّه إن كنتم صادقين) هود/13
دراين آيه شريفه, تحدّى به ده سوره صورت گرفته است, امّا سؤال آن است كه آيا ده سوره خصوصيتى دارد؟ يا مراد از ده سوره, چند سوره است كه يكى از مراتب آن ده است و يادكرد عدد ده, همچون صد و هزار از اعداد كثرت است؟
درپاسخ سؤال اوّل, نظر علامه طباطبايى را مى توان پذيرفت كه ده از اعداد كثرت است و خصوصيتى ندارد. مشابه درخواست زندگانى هزارسال كه حمل بر كثرت مى شود.44
سؤال ديگر آن است كه چرا تحدّى به سوره هاى متعدد صورت گرفته است؟
پاسخ, با استفاده از سخن رشيدرضا روشن مى شود. يكى از ويژگيهاى قرآن آن است كه يك سخن وداستان را از زواياى گوناگون و با تركيبهاى بيانى اعجازآميز مختلف, بيان مى كند. همچنين سبك سوره هاى قرآن يكسان نيست وهركدام از جهت فصاحت و بلاغت وفنون ادبى (باصرف نظر از علم معانى واخبار غيبى) به گونه اى است كه لزوماً با سوره هاى ديگر برابرى ندارد. دراين آيات, با توجه به اين نكته, چند سوره مشابه قرآن(دراسلوب و نظم و…) خواسته شده است.
ويژگى اين آيه در تعبير(مفتريات) است كه در هيچ يك ازآيات ديگر نيست. اين نكته نشانگر آن است كه مقصود, مفتريات واقعى است, نه ادعايى ( آن گونه كه معاندان در برابر قرآن ادعا داشتند) پس معنى آيه, چنين است: كه اگر مى گوييد اين معانى غيبى, افتراء برخداوند است ويا شما برآنها اطلاع نداريد, شما نيز دركلام باطل و دروغ, چنين نظم و اسلوبى را ارائه دهيد.
شيخ طوسى, دراين باره نوشته است:
(اين آيه دلالت دارد كه جهت اعجاز قرآن فصاحت دراين نظم ويژه است, چرا كه اگر جهت اعجاز غير ازاين بود درمعارضه به افتراء و دروغ قانع نمى شد.)45
امين الاسلام طبرسى در مجمع البيان از شيخ طوسى پيروى مى كند وبيان مشابهى با بيان فوق دارد.46
جرجانى در جزوه مختصر و مفيد(الرسالة الشافية فى وجوه اعجاز القرآن) درباره دلالت اين آيه بر تحدّى به نظم و فصاحت و اسلوب (نه تحدّى به معنى) بيانى طولانى و برهانى آورده است كه بخشى ازآن اين گونه است:
(معنى اين آيه آن است كه (ده سوره اى كه شما افتراء بسته ايد بياوريد) .حال بايد درنگ كنيم كه هنگامى كه كلامى به افتراء توصيف مى شود, افتراء وصف لفظ است يا معنى. دانستيم كه افتراء و دروغ بستن تنها به معنى باز نمى گردد. دراين هنگام, مراد آيه اين گونه مى شود: اگرشما مى پنداريد كه من اين الفاظ را ساخته ام و به خدا نسبت دروغ داده ام, يا از پيش خود آورده ام و مى پندارم از وحى الهى است, پس شما هم ده سوره به همين گونه بسازيد.)
سپس او با ذكر مثال, مطلب خويش را تثبيت مى كند و مى نويسد:
(مطلب فوق را, اين مثال روشن مى كند: اگر كسى شعر زيبايى بگويد و درعبارات و نظم,الفاظ و معانى مطلب را به نهايت رساند ودشمنى داشته باشد كه بداند شعر وى ازجهت نظم و كلمات خدشه اى ندارد و[درمقام طعنه]بگويد: تومعانى شعرت را دزديده اى وازاين و آن گرفته اى شاعر درمقام پاسخ مى گويد:
اگر من محتواى شعر را دزديده ام, توهم بيا وشعرى با محتواى دزدى, ولى با نظم و اسلوبى چون نظم و اسلوب كلام من بگو[تا معلوم شود كه قدرت برآوردن شعرى چون من ندارى.])47
براى تأييد مطلب, ديدگاه و استدلال (بقاعى) را نيز مى آوريم:
(مفسران در (متحدّى به) آيه اختلاف كرده اند… عده اى كه از جمله آنها(ابن عطيه) و (مبرد) است, گفته اند مطلوب در تحدّى آن است كه شبيه قرآن درحسن نظم و بيان را بياورند و تحدّى به اخبارغيبى, حكمتها, احكام, وعد و وعيد و مثلها مطرح نيست, (مفتريات) يعنى شما از آوردن كلام و سوره اى چون قرآن, با ويژگيهاى آن مانند بلاغت و خبرهاى غيبى وحكمتها و احكام, عاجز هستيد, پس ده سوره كه فقط در بلاغت چون قرآن باشد, بدون آن كه ملزم به آوردن معانى ومبانى صحيح باشد, بياوريد.)48
در مجموع,ازآنچه نقل كرديم شواهد و مؤيدات و استدلالهايى براى نظر برگزيده مشاهده مى كنيم,اين نكته سبب مى شود كه جهت تحدّى به اين آيه, گرچه از كمّيت بيشترى برخوردار است و چند سوره در آن خواسته شده, ولى از جهت معارضه, چون مقيد به در برداشتن معانى حق و معارف بلند و… نيست, آسانتر است.
4. (أم يقولون تقوّله بل لايؤمنون. فليأتوا بحديث مثله ان كانوا صادقين)
طور/ 32ـ33
اين آيه شريفه, تحدّى به حديثى چون قرآن كرده است. كلمه (حديث) دراصل و ريشه به معنى جديد است, ولى درعرف واصطلاح, حديث به معنى خبر و كلام است. ابن منظور مى نويسد:
(الحديث: الخبر يأتى على القليل و الكثير والجمع: احاديث.)49
آن گونه كه گذشت, علامه طباطبائى حديث را به معنى كلامى دانست كه خبر و غرضى مهم و تام دارد. ازاين روى, تمامى آيات قرآن را مصداق حديث ندانست.
به نظر ما, گرچه مفهوم (حديث) بريك جمله نيز صادق است وازاين روى, به كلمات قصارائمه نيز حديث گفته مى شود, امّا تعبير(حديث مثله) شامل مقدار معتنابه از آيات است كه آورنده آن بتواند ادعا كند مثل قرآن را آورده ام, ولى كمتر ازآن به نظر بعيد است. ازاين روى مصاديق(حديث) دراين آيه مى تواند همه قرآن, چند سوره, يك سوره ويا مقدارى از يك سوره طولانى, مثلاً يك حزب از قرآن و… باشد.ولى دربرگيرى كمترازيك سوره را بعيد مى نمايد. جهت تحدّى دراين آيه نيز, با آيه سوره يونس يكسان است.
5. (وإن كنتم فى ريب ممّا نزّلنا على عبدنا فأتوا بسورة من مثله وادعوا شهدائكم من دون اللّه إن كنتم صادقين) بقره/23
تفاوت اين آيه شريفه با آيات ديگر, آن است كه ميان دو كلمه (بسورة) و (مثله), (من) قرار گرفته است.
بيشتر مفسران (من) را زائده گرفته اند ومفهوم آيه را با آيه سوره يونس, يكسان دانسته اند, بعضى نيز(من) را ابتدائيه گرفته و ضمير هاء در (مثله) را به جاى ارجاع به (مانزلنا) به (عبدنا) بازگشت داده اند و گفته اند:
(آيه به آورنده قرآن تحدّى كرده است.)
به گفته علامه طباطبايى, براى هر دو تقدير (رجوع ضمير به قرآن و پيامبر) رواياتى وجود دارد.50
به نظر مى رسد ظاهر آيه شريفه با ارجاع ضمير به قرآن مناسبت بيشترى دارد, چرا كه شك كفار درقرآن ذكر شده, نه در پيامبر(ص). و مناسب با اين كه آنان در قرآن نازل شده بر پيامبر شك كرده اند آن است كه تحدّى به (ما نزّل )بشود, نه تحدّى به حضرت پيامبر(ص).
د ر هرصورت مى توان احتمال داد كه (من) در اين آيه شريفه, زائد نباشد (براساس معنى تحدّى به قرآن نه به آورنده آن), بلكه تبعيضيه باشد و مقصود آيه شريفه اين باشد كه: اگر در آنچه بر بنده مان فروفرستاديم شك داريد, پس سوره اى كه از جهتى شامل قرآن باشد [ از جهتى از جهات مميّزه قرآن, مثل بلاغت, اسلوب و نظم, معنى, اخبار به غيب و…] بياوريد.
در حقيقت, اين آيه شريفه تحدّى به (مماثل) نكرده, بلكه تحدّى به (مما يماثل) كرده است. به گونه اى كه جنس مماثلت در كلام آنان باشد نه اين كه از همه جهات مشابه قرآن باشد. البته روشن است كه تنها ارائه كلمات و يا ارائه بعضى از معانى در اين آيه اراده نشده است, بلكه قرآن كريم, جهاتى از اعجاز و امتياز را دارد. اگر آنان كلامى بياورند كه از اين جهات گوناگون اعجاز (كه بعضى آن را 33 جهت شمرده اند 51) تنها يك جهت را دارا باشد در پاسخ گويى به تحدّى كافى است.52
البته در اين آيه, خصوصاً به ضميمه روايات احتمال آن كه مقصود, تحدّى به آورنده قرآن باشد منتفى نيست.

بيان نهايى ديدگاه

با توجه به آنچه در مفهوم آيات پنج گانه ذكر كرديم, مراحل تحدّى را به ترتيب مى آوريم:
1. سوره اسراء: تحدّى به مجموع قرآن, از جهت معانى, فصاحت و بلاغت و نظم, اخبار به غيب و….
2. سوره يونس: تحدّى به يك سوره نا مشخص, از جهت معانى, فصاحت, بلاغت, نظم, اخبار به غيب و….
3. سوره هود: تحدّى به چند سوره, از جهت معانى, فصاحت, نظم و اسلوب.
4. سوره طور: تحدّى به يك گفتار, از جهت معانى, فصاحت, بلاغت, نظم, اخبار به غيب و….
5. سوره بقره: تحدّى به يك سوره نامشخص, از جهت يكى از وجوه اعجاز, مانند فصاحت, بلاغت, اسلوب, معانى و اخبار به غيب.
اندك توجهى به فهرست بالا, مراتب تحدّى را به خوبى مى نمايد:
تنزل در مرحله دوم به آن است كه از همه قرآن به يك سوره تنزل شده و آوردن يك سوره كافى در تحدّى دانسته شده است.
تنزل بين مرحله دوم و سوم آن است كه در مرحله سوم, تنها به آوردن اسلوبهاى كلامى مشابه قرآن و نظم و فصاحت تحدّى شده و معنى در نظر گرفته نشده است.
در مرحله چهارم, با توجه به اينكه (حديث) شامل سوره, قسمتى از سوره هاى بزرگ [و در ديدگاه علامه طباطبايى شامل كمتر از سوره ], چند سوره و كل قرآن مى شود. نسبت به تحدّيات سه گانه قبلى توسعه داده شده است و فرد معارض را در وسعت انتخاب قرار داده است. در مرحله اخير نيز, گرچه با مرحله دوم يكسان و هر دو تحدّى به يك سوره است, اما در اين مرحله جهت اعجاز و تحدّى, آوردن چيزى دانسته شده كه از همانندى با قرآن بهره اى دارد و دست كم يكى از وجوه ويژه و امتيازات قرآن مانند نظم, فصاحت, معنى و… را دارا باشد.53


پی نوشت‌ها:

1. در باره چگونگى فرودآمدن يكباره اى قرآن,ديدگاههاى گوناگونى مطرح است: طبرسى به دو نظريه, سيوطى به سه نظريه و بعضى از معاصران به چهار نظريه در اين باره اشاره كرده اند. دو نظريه مشهور و قابل قبول تر آن است كه: اول قرآن در شب قدر از لوح محفوظ به آسمان دنيا نازل شده و در مدت بيست و سه سال بر پيامبر به تدريج نازل گرديده است.
دوم: قرآن كريم هر سال به مقدارى كه در آن سال, تدريجاً نازل مى شد, در شب قدر بر قلب پيامبر نازل مى شد. سپس در هر سال به گونه اى تدريجى همان آيات دو باره بر پيامبر نازل مى گرديد. رك: سيوطى, عبدالرحمن, الاتقان فى علوم القرآن, (بيروت, دارابن كثير), 129/1 ـ 131; طبرسى, فضل بن الحسن, مجمع البيان فى تفسير القرآن, (بيروت, داراحياء التراث العربى), 518/1.
2. از موارد مشهور در تحريم تدريجى, حكم خمر و حرمت نوشيدن آن است. البته بعضى از مفسران در اين باره نظر ديگرى دارند ( مانند علامه طباطبايى ) اما بيشتر آيات چهارگانه اى را در مراحل تحريم خمر ذكر مى كنند كه هر يك از معنى خاص خود بر خوردار است و كم كم مسأله تحريم قطعى و شديد آن را مى رساند. سيوطى از ابن عمر اين گونه نقل كرده است:
(در باره شراب سه آيه نازل شده است: اول آيه شريفه ( يسئلولك عن الخمر و الميسر قل فيهما إثم كبير و منافع للناس و إثمهما أكبر من نفعهما) ( بقره/ 219 ) پس گفته شد خمر حرام گرديد, آن گاه مردم به پيامبر (ص) گفتند ما را واگذار كه از آن بهره گيريم آن گونه كه خداوند گفته است. پيامبر ساكت شد تا آيه دوم نازل شد: (لاتقربوا الصلاة و أنتم سكارى) (نساء/ 42) باز گفتند شراب حرام گرديد پس گفتند يا رسول الله [ همان گونه كه آيه فرموده است ] ما نزديك نماز نمى نوشيم [ كه در نماز مست نباشيم ] پيامبر ساكت شد تا آيه سوم نازل شد: (يا ايها الذين آمنوا انما الخمر و الميسر…) (مائده/ 9) پس پيامبر فرمود كه شراب حرام شد.) ر ك: سيوطى, عبدالرحمن, الاتقان, 84/1.
بعضى بر اين مراحل آيه ديگرى را كه در مرحله اول قرار مى گيرد, افزوده اند و آن اين آيه است: (ومن ثمرات النخيل والأعناب تتخذون منه سكرا ورزقاً حسناً).
3. حجتى, سيد محمد باقر, تاريخ قرآن كريم, (تهران, دفتر نشر فرهنگ اسلامى) 46/ ـ 52.
4. مانند آيه وجوب زكات (خذ من أموالهم صدقة…) كه در سوره توبه و در اواخر دوران هجرت نازل گرديده است.
5. طريحى, فخرالدين, مجمع البحرين, (تهران, دفتر نشر فرهنگ اسلامى), 476/2.
6. بيهقى, تاج المصادر.
7. ابن عطيه (محتمل), مقدمتان فى علوم القرآن, (مصر, مكتبه الخانجى) 10/.
8. طبرسى, فضل بن الحسن, مجمع البيان, 404/10 ـ 405.
9. سيوطى, عبدالرحمن, الاتقان, 80/1 ـ 83.
10. ابن نديم, الفهرست, (بيروت, دارالمعرفة) 45/.
11. طباطبايى, سيد محمد حسين, قرآن در اسلام, (تهران, دارالكتب الاسلاميه, 1353)/ 186.
12. طباطبايى, سيد محمد حسين, الميزان فى تفسير القرآن, (قم, اسماعيليان), 162/10 به بعد.
13. جصاص, احمد بن على, احكام القرآن, (بيروت, داراحياء التراث العربى), 34/1.
14. زركشى, محمد بن عبدالله, البرهان فى علوم القرآن, (بيروت, دارالمعرفة), 110/2.
15. زمخشرى, محمودبن عمر, الكشاف عن حقايق غوامض التنزيل, (قم, نشر ادب الحوزه), 347/2.
16. رافعى, مصطفى صادق, اعجاز القرآن و البلاغة النبوية, (دار الكتب العربى) 196/.
17. قرطبى انصارى, محمدبن احمد, الجامع لاحكام القرآن, (بيروت, داراحياء التراث العربى), 77/1.
18. خمينى, سيد مصطفى, تفسير القرآن العظيم, (تهران, وزارت ارشاد اسلامى), ذيل آيه 23 سوره بقره.
19. فخر رازى, محمد بن عمر, التفسير الكبير, ( بيروت, دارالكتب العمليه), 154/17.
20. صدر الدينى, عليرضا, نقدى و درآمدى بر ( سير تحول قرآن ) و (پيامبرى و انقلاب), (تهران, ماجد)/ 138.
21. مكارم شيرازى, ناصر, ( با همكارى جمعى از نويسندگان ), تفسير نمونه, (تهران, دارالكتب الاسلاميه), 43/9; طباطبايى,سيد محمد حسين, الميزان, 164/10.
22. طبرسى, فضل بن الحسن, مجمع البيان, 147/6.
23. طباطبايى, سيد محمد حسين, الميزان, 164/10.
24. سيد قطب, فى ظلال القرآن, (بيروت, دارالشروق), 1861/4 ـ 1862.
25. طباطبايى, سيد محمد حسين, الميزان, 166/10 ـ 167.
26. مكارم شيرازى, ناصر, تفسير نمونه, 43/12 ـ 45.
27. فخر رازى, محمد بن عمر, التفسير الكبير, 156/17.
28. رشيد رضا, محمد, تفسير القرآن الحكيم ( تفسير المنار), (بيروت, دارالمعرفة), 192/1 ـ 194, و369/11 ـ 371 و31/12 ـ 45.
29. همان, 44/12.
30. همان, 44/12 ـ 45.
31. بغوى شافعى, حسين بن مسعود (م: 516 هـ), تفسير البغوى المسمى معالم التنزيل, (بيروت, دارالمعرفة), 112/3.
32. ابن عطيه اندلسى, قاضى ابومحمد, ( م: 546 هـ), المحرر الوجيز فى تفسير الكتاب العزيز, (بيروت, دارالكتب العلمية), 483/3.
33. موارد استعمال كلمه (قل) در قرآن كريم از سيصد مورد نيز تجاوز مى كند, ولى با نگاه اجمالى به آنها مى توان نكته مذكور در متن را به دست آورد. به مواردى از استعمال آن اشاره مى شود: (يسئلونك عن الأهلّة قل هى مواقيت للناس و الحج)ّ (بقره/ 189 ), (فان حاجّوك فقل أسملت وجهى لله) ( آل عمران/ 201), (يستفتونك قل الله يفتيكم فى الكلالة …)(نساء/ 176), (فان كذبوك فقل ربكم ذو رحمة واسعة) (انعام/ 167), (فسيقولون من يعيدنا قل الذى فطركم اول مرة) (اسراء/ 51). در همه اين موارد, مسبوق بودن كلمه (قل) به يك سؤال, موضع گيرى و كلام مورد نظر است و آيه شريفه مورد بحث نيز اين گونه است.
34. طباطبايى, سيد محمد حسين, الميزان, 167/1 ـ 169.
35. جواب دوم و سوم با الهام از كلام علامه طباطبايى است. ر ك: الميزان, 165/10 ـ 166.
36. همان, 163/10.
37. همان, 166/10.
38. همان, 166/10 ـ 167.
39. همان, 163/10.
40. همان, 162/10.
41. همان, 172/10.
42. فاضل لنكرانى, محمد, مدخل التفسير, (قم, دفتر تبليغات اسلامى) 38/ ـ 39.
43. ر ك: همين مقاله.
44. طباطبايى, سيد محمد حسين, الميزان, 166/10.
45. طوسى,محمدبن الحسن, التبيان فى تفسيرالقرآن, (بيروت, داراحياء التراث العربى), 457/5.
46. طبرسى, فضل بن الحسن, مجمع البيان, 147/6.
48. جرجانى, عبدالقاهر, الرسالة الشافية فى اعجاز القرآن, طبع ضمن ثلاث رسائل فى اعجاز القرآن, (مصر, دارالمعارف) 150/ ـ 151.
49. همان.
50. بقاعى, ابراهيم بن عمر, نظم الدررفى تناسب الايات و السور, (بيروت, دارالكتب العلمية), 510/3.
51. ابن منظور, لسان العرب, (بيروت, داراحياء التراث العربى), 76/3.
52. طباطبايى, سيد محمد حسين, الميزان, 58/1.
53. سيوطى, جلال الدين, معترك الاقران فى اعجاز القرآن, (بيروت, دارالكتب العلمية), 1/ 12ـ 387.
54. برداشت فوق را از كتاب آقاى دكتر عبدالعزيز عبدالمعطى عرفة: قضية الاعجاز القرآنى و اثرها فى تدوين البلاغة العربية, (بيروت, عالم الكتاب, ص 61) الهام گرفته ايم.
با تشكر از كتابخانه مركز فرهنگ و معارف قرآن كريم كه امكان استفاده از آن مجموعه غنى كتابهاى علوم قرآنى را فراهم آوردند.

مقالات مشابه

واکاوی ملاک تحدی در قرآن و نقد منطق تنزّلی

نام نشریهپژوهش‌های قرآنی

نام نویسندهسیدمحمدحسن جواهری

بررسی سیر تنزیلی آیات تحدی

نام نشریهقبسات

نام نویسندهعبدالکریم بهجت‌پور, زهرا بهجت‌پور

قرآن و فرضیه مشابهت با کلام های بشری

نام نشریهسفینه

نام نویسندهاحمدرضا غائی

نقل به معنا در قرآن

نام نشریهمعرفت

نام نویسندهمحمد نقیب‌زاده

راز تحدي‌هاي گوناگون قرآن از منظر استاد مصباح

نام نشریهقرآن شناخت

نام نویسندهاسماعیل سلطانی بیرامی

معيارشناسي مثليت در آيات تحدي قرآن

نام نشریهعلوم قرآن و حدیث

نام نویسندهفتح‌الله نجارزادگان, محمدمهدی شاهمرادی

اعجاز قرآن در پيراستگي از اختلاف

نام نشریهقرآن شناخت

نام نویسندهاسماعیل سلطانی بیرامی

آیة الرجم و تحریف القرآن الکریم

نام نشریهنعیم

نام نویسندهیوسف جودی